پرتره سیاه قلمی از جعبه مداد رنگی

سعی میکنم داستان بنویسم و از گلایه هام گاهی هم عکس

پرتره سیاه قلمی از جعبه مداد رنگی

سعی میکنم داستان بنویسم و از گلایه هام گاهی هم عکس

صورتک

- شب خوش آقای...
با حرکت سر جوابشو میده و کلید رو میزاره روی پیشخون نگهبان تا ماشینش رو براش پارک کنه
...
در خونه رو باز کرد، دستش به آرومی روی دوار به دنبال کلید چراغ لرزید سردی دیوار براش چیز تازه ای نبود، کتش رو انداخت روی دسته مبل، دستی به قاب عکس های روی میز کشید...
خودشو پرت کرد روی تخت، نگاهی به دور تا دور اتاق انداخت، به تابلو های روی دیوار به دوتا امضای وسط سقف...
گلوش درد گرفت، چشم هاش کمی سوخت و بعد...
خودش رو زیر بالش ها غرق کرد مبادا کسی صدای فریاد هاشو بشنوه!
صبح...
مثل هر روز دوش گرفت، صورتش رو با حوصله اطلاح کرد، کت شلوار اتو کشیدش رو پوشید، جلوی آئینه ایستاد توی چشم های خودش زل زد، یه لبخند عمیق و دلنشین گذاشت روی صورتش...
چهره یه مدیر خوش بخت و خوش حال

 

پ. ن: همین جا باید از دوتا دوست عزیز تشکر کنم  غریبه عزیز و سولماز نتکه سنجم

نظرات 18 + ارسال نظر
پاپیروس یکشنبه 29 اردیبهشت 1387 ساعت 03:03 http://papiroos.wordpress.com

شاید همه همینجوری باشن
همه یه جورایی یه صورتک رو با خودشون از صبح این ور اون ور می برن و شب که هیشکی اونا رو نمی بینه صورت خودشونو نشون می دن

پُست سین یعنی ...
جواب سؤال تو رو خواهد داد

میلتا یکشنبه 29 اردیبهشت 1387 ساعت 10:01

سلام

چه زندگی خسته کننده ای!
من اگه هر روز یه شور جدید حتی اگه کوچیک هم باشه پیدا نکنم که می میرم!

بعد یه ؟ اینا داستان هستند یا زندگیتون؟
البته مهم نیست چون اگه داستان هم باشه داستان واقعی ای بود!

مانا باشی

غریبه یکشنبه 29 اردیبهشت 1387 ساعت 10:13

این داستانت خیلی خوب بود
دارم دنبال یه وبلاگ قدیمی می گردم که فکر کنم نوشته هاش به دردت بخوره
پیدا کردم حتما بهت خبر می دم



فضولیتم ایشالا اغنا می کنیم !!!!

ممنون از اینکه هی از من تشکر می کنی هر چند که نمی دونم چرا
مگه منتظر نوشته هات بودن تشکر لازم داره ؟

بادام تلخ یکشنبه 29 اردیبهشت 1387 ساعت 12:30

چطوری؟
کی؟
کجا؟

ابودر یکشنبه 29 اردیبهشت 1387 ساعت 17:39 http://simiagar.blogsky.com

نمی دونم چرا یاد کتاب پیامبر و دیوانه افتادم تنها کتاب خوب جبران خلیل جبران ! مردی که نقابش رو دزدیند و دیوانه شد ............. بی خیال شو

غریبه یکشنبه 29 اردیبهشت 1387 ساعت 21:13 http://www.inhra.blogfa.com

سلام
چطوری؟
وبلاگی که قول داده بودم پیدا کردم اما نمی دونم چرا آرشیوش وا نمی کنه متاسفانه

سینا دوشنبه 30 اردیبهشت 1387 ساعت 07:43 http://khaaen.persianblog.ir/

صبحها که از خوب پا میشیم
نقاب به صورت میزنیم

بید مجنون دوشنبه 30 اردیبهشت 1387 ساعت 13:43 http://from2008.blogsky.com

سلام عزیزم
متن خیلی خوبی بود که نشون میداد که خوشبختی به ظاهر و داشتن پستی مثله مدیریت و خونه انچنانی نیست خوشبختی شاید نگاه کردن همزمان با یه نفر دیگه به همون امضاهای روی سقف باشه هر چند که این پایین توی خونه هیچی نباشه جز یه موکت که روش خوابیده باشن و نه مبلی و نه وسایل لوکسی

یادم افتاد اینم بگم که
هر کسی هستی یه دفعه
قد بکش از پشت نقاب
از رو نوشته حرف نزن
رها شو از پیله خواب

غریبه دوشنبه 30 اردیبهشت 1387 ساعت 18:47 http://www.nariman1362.persianblog.ir

سلام

آدرس اونه که تو قسمت وبلاگ گذاشتم برات
امیدوارم برا تو باز کنه
راستی اگه وا کرد فکر کنم نوشته تیر یا مرداد بود بخون حتما
با خوندن قصه تو یاد اون افتادم

راستی
اینکه می تونی با چیزی حدود نصف صفحه یک داستان معنی دار بنویسی خیلی خوبه
پیشنهاد می کنم که داستان ها ی ۵۵ کلمه ای رو بخونی ایده های خوبی بهت میده
یه جاهایی خیلی خوب توصیف می کنی
مثلا اونجا که مدیر وارد خونه می شه
خلاصه فعلا همین

Galaxt سه‌شنبه 31 اردیبهشت 1387 ساعت 16:12 http://www.galaxy66.blogfa.com

نمی دون چرا با خوندنش احساس خوبی پیدا کردم....!!
در تصوراتم چقدر لبخن این رئیس زیبا بود....!!

مهرنوش چهارشنبه 1 خرداد 1387 ساعت 14:35 http://siahmashghhayeman.blogfa.com/

امیدوارم تنهایی آقای ... یه روزی تموم بشه!

پاپیروس چهارشنبه 1 خرداد 1387 ساعت 20:40 http://papiroos.wordpress.com

مگه زندگی چیزی غیر از مرگ و زندگی هست؟

غریبه جمعه 3 خرداد 1387 ساعت 01:11

لطفا آپ شوید

مهرنوش جمعه 3 خرداد 1387 ساعت 12:49 http://siahmashghhayeman.blogfa.com/

بالاخره به روز شدم!

سینا شنبه 4 خرداد 1387 ساعت 13:44 http://khaaen.persianblog.ir

آمدم نبودی (آپ نکرده بودی)
منتظرم بنویسی

پریا شنبه 4 خرداد 1387 ساعت 17:41 http://pariyakermani.blogsky.com

سلام.داستان قشنگی بود. خیلی ها خوشبخت به نظر میان اما در واقع خوشبختی از اونا رو برگردونده.بعضی از ما خا عادت کردیم که پشت یه نقاب دروغی زندگی کنیم.
.............................................................
اون شعر مال گروه ۰۱۱۱ بود که نوشتم و به من ربط داره شاید ولی در آینده!!
ممنون که بهم سر میزنی

هوس مبهم یکشنبه 5 خرداد 1387 ساعت 10:47

like all of us

سولماز یکشنبه 12 خرداد 1387 ساعت 00:50 http://5olmaz.blogfa.com

منم نفهمیدم چرا ازم تشکر کردی! ؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد