پرتره سیاه قلمی از جعبه مداد رنگی

سعی میکنم داستان بنویسم و از گلایه هام گاهی هم عکس

پرتره سیاه قلمی از جعبه مداد رنگی

سعی میکنم داستان بنویسم و از گلایه هام گاهی هم عکس

شادی هر روزه

همانند هر روز با اشتیاق و شادی غیر قابل وصفی به دست های پر مهر زن دهقان چشم میدوزیم تا دانه های طلایی گندم را برایمان احسان کند، با گامهایی بلند همچون شیفتگان به سویش میدویم...

هنوز لبخند بر لب دارم هرچند چشمانم باتحیری بی پایان به دستان خونین زن و بدن جدا از تنم نگاه میکند!


---

پ.ن: ظاهرا مطلب قبلی یه مقداری سوء تفاهم ایجاد کرده؛ حقیقتش در دنیای امروز ما جاهای زیادی هست که میتونه انسان رو میون دیوار محبوس کنه مثلا: بیماستانها، خانه های سالمندان، مراکز تر اعتیاد، سرباز خانه ها، زندانها، آسایشگاه های روانی و...

این یعنی اینکه فکرای بد نکنید لطفا!

نظرات 3 + ارسال نظر
معین سه‌شنبه 27 مهر 1389 ساعت 11:22 http://parsinameh.blogsky.com

سلام ... زن دهقان سادگی را رقم میزند ...
یهسری به وبم بزنی خوشحال میشم

نیلوفر سه‌شنبه 27 مهر 1389 ساعت 17:35 http://anji.blogfa.com

سلام...............

این روزا تمام خیابونا ، خونه ها ، پارکا .... مثله زندونن برات .....


حتما نباید تو بیمارستان و مرکز ترک اعتیاد باشی .........

غریبه سه‌شنبه 27 مهر 1389 ساعت 23:18

حقمه که تنهام ......

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد