هر از چندی داستان مینویسم، گاهی هم میخونم... عاشق بارونم چون بی منت میباره... روزای تعطیل میرم کوه تا کمی توی سکوتش فریاد بزنم مبادا از تنهایی دغ کنه... عکس میگرم حتی زیاده روی هم میکنم! شاید یه روزی تنها خاطره ما از دنیا قدیم همین عکس ها باشن... از کمتر چیزی بدم میاد میون اونها آمپول و دانشگاه آزاد مقام اول رو دارن...