ای آبگیر زیبا
عزیز نمکین من
میدانم چه حسی داری!؟
لایق پرستشی اما به مرگ محکومی...
دستان با سخاوت تو سالها ضامن حیات بوده اند
امروز که فرصت جبران فراهم شده، آرواره های ما انگشتان زیبای تو را میدرد!!؟
اینجا شغالان در نبود شیرها میدان گرفته اند،
این روز ها دستان پر نمک تر از این نیز سزاوار شکستن اند...