پرتره سیاه قلمی از جعبه مداد رنگی

سعی میکنم داستان بنویسم و از گلایه هام گاهی هم عکس

پرتره سیاه قلمی از جعبه مداد رنگی

سعی میکنم داستان بنویسم و از گلایه هام گاهی هم عکس

چند نکته

امروز اومده بودم پست جدیدی بزارم قبلش طبق عادت یه سری هم به دوستان زدم چند تا بحث به ذهنم رسید که این جا بهشون اشاره میکنم:
اول، هک شدن یکی از دوستانم هستش که واقعا ناراحتم کرد هر کسی که حتی یه ذره از اینتر نت سرش میشه میدونه که هک کردن یه وبلاگ کار شاقی نیست فقط کافیه توی چت یا به هر طریق دیگه ای پسوورد اون نویسنده بینوا رو پیدا کنی!
چون واقعیت اینه که کسی که بتونه حقیقتا وارد دیتا بیس سیستم بشه کل اون مجموعه رو میتونه بهم بریزه که چند وقت پیش برای "بلاگفا" ی عزیز و "پرشین بلاگ" محترم رخ داد.

دوم، بحثیه که یاشار ریز بینم مطرح کرده!
اولش میخوام کمی حاشیه برم و این طوری به قضیه نگاه کنم که توی این چند سال اخیر ما ایرانی ها شریف به قدری دچار تنبلی شدیم که دیگه کمتر کسی و تکرار میکنم، کمتر کسی (که این با هیچ کس کلی فرق میکنه) به خودش زحمت میده بیاد توی نت و وبلاگ بخونه، برای همین هم اکثر خوانندگان "فعال" وبلاگ ها خودشون هم وبلاگ نویس هستن به همین خاطر این یه رسمی شده بینمون (که البته هستش بد نیست) که هر کسی در جواب هر کامنتی میره و یه کامنت برای اون دوست میگذاره...
من علاوه بر اینکه به یاشار حق میدم میخوام اینو به صحبت هاش اضافه کنم که این طرز برخورد بیشتر یه جور بی محلیه تا احترام به نویسنده... من فکر میکنم بعضی دوستان با این کار دارن چهره اون کار خوبی که داره جا میفته رو خراب میکنن.

سوم، به بهانه آیدای عزیزم
چرا وبلاگ میخونیم؟
اگر دنبال اخبار نیستیم، آیا فرقی میکنه که این نویسنده داره داستان میگه و یا داره حقیقت زندگیش رو مینویسه؟
اگه اون از ما چیزی یا کمکی نمیخواد، چه فرقی میکنه که حقیقت رو میخونیم یا داستان؟
شاید بگیم فرقش تو اشدت احساسیه که به ما میده؛ مگه نه این که اگه این هم داستان باشه، چه تلخ و چه شیرین بالاخره یه گوشه این دنیا داره به شکل واقعی داره رخ میده، چند هزار بار برای یه داستان یا یه فیلم سینمایی گریه کردین یا خندیدیم؟ مگه نمیدونستیم که حقیقت ندارن؟

پ.ن.: در پایان باید بگم که اینها فقط نظر شخصیه من هستن، ممکنه کاملا اشتباه باشن و با نظر دیگران فرق میکنن!

نظرات 2 + ارسال نظر
ملودی عشق چهارشنبه 21 فروردین 1387 ساعت 19:08 http://just-melody.blogsky.com/

سلام

ببخشید که دیر اومدم

عید عجیبی بود

خیلی طولانی

اما خوب تموم شد

و منم برگشتم

:-)

منتظرتم

تو هر دوش

تا بعد

ملودی عشق چهارشنبه 21 فروردین 1387 ساعت 19:16

آره
واقعا
راست می گی داره رسم بدی می شه


و اما داستان
شاید به همین دلیله که من هر دوشو می نویسم

هم از دنیا هم از خودم

اما معمولا اگه بقیه بدونن
از دنیاست
بیشتر می خونن

خوب اینم یه جورشه بالاخره


برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد