- قبلا هم بهت گفتم: نمیشه آدم ها رو با پول خرید... فقط میشه اجارشون کرد!
: آخـ... شـ... ... یـ... ...
- این دوست ماجراجوی ما خیلی بیشتر از اونی که باید میدونه! ترجیح میدم اون مغز کوچولوش به همراه اطلاعات داخلش یک جا برن زیر خاک!
گوشی رو قطع کرد و چوب ماهیگیری شو انداخت پشت ماشین...
توی مسیر تا رودخانه، به گذشته فکر کرد، سالهای دوری که دیگه توی ذهنش رنگی نداشتن به زمانی که ماهی نمیخورد، عقیده داشت موجودات کثیفی هستن چون تو همون آبی که زندگی میکنن میشاشن!
لبخند بزرگی نشست روی لبش، پُکِ عمیقی به سیگارش زد، طعم کباب ماهی رو تو ذهن ش مزمزه کرد...
زیر لب با خودش گفت: "ما آدم ها وقتی جوونیم چقدر احمقیم!؟"
یاد فیلم ؛پیشنهاد بی شرمانه؛افتادم با این جمله ات که آدما رو نمی شه خرید
اما جداً این طوریه؟
نمی شه آدما رو خرید؟
احساسشون رو معامله کرد؟
بعضیا که فک می کنن همه چی رو می شه خرید
نمی دونم شاید بشه و شاید هم نشه
بسته به خود آدمه
این مسئله نسبی هست و نمی شه بطور مطلق در موردش یه نتیجه گرفت
یه چیزی؟
این داستان یه عنوان داشت
اما یه شروع پر بحث
داستان یه چیز دیگه
و نهایتش یه مزه ی کباب ماهی
می خواستی چی بگی؟
من همون جمله اول رو گرفتم از این همه بحث و گفتگو :(
بقیش چه ربطی داشت به موضوع
آخرش هم چه نتیجه گیری ماهیییی (ناز، خوب، عالی) بود :)
اینکه آدما تا جوونن احمقن!!
فک کنم چون نتیجه ی ماهیییی داشت اسمشو گذاشتی کباب ماهی :)
من وبلاگت رو می بینم ، فقط برات نظر نذاشتم (:
سلام بهنام جان
خوشحالم که بعد از مدتی که نبودی دوباره برگشتی
باید منو ببخشی که واسه پستت کامنت نمیزارم
نمیخواستم همینجوری یه چیزی بگم
این روزا فکرم مشغوله و نمیتونم ارتباط برقرار کنم باید ببخشی
سلام
بهنام مدتی نبودم
حالا که اومدم
گیجم
منظورت چی بود
منو انتقاد نمیکنی
از جنگل شوکران
حرف ها دارم....!!
.
.
.
به روز کردم
منتظر حضور گرمتان
آرش هیچکس
---
نقل قول از پاپیروس:
---
اما جداً این طوریه؟
نمی شه آدما رو خرید؟
احساسشون رو معامله کرد؟
بعضیا که فک می کنن همه چی رو می شه خرید
نمی دونم شاید بشه و شاید هم نشه
بسته به خود آدمه
---
موفق باشی...
نمیدونم اینو دیدی یا نه، اما اگه ندیدی حتما ببین: http://elite.wision.info
مرد باران
mohammadblogs@yahoo.com
http://rainct.blogsky.com
سال 1387 هـ.شـ.
و چقدر ساده و بیغش
عزیز من
حضرت......
خواهش میکنم
چرا اینطوری
من اصلا نمیدونتم به چه حکمی داری منو محاکمه میکنی
خیلی خوب
یک مدتی بهتره فکر کنم
به هر حال معذرت میخوام اگر با حرفام ناراحتت کردم
من کلا قاطم
سلام
اینکه غلطه بگیم با پول نمیشه آدما رو خرید. همه شدن پولکی. پلیس میخواد جریمت کنه ۱۴ تومن بهش ۴ تومن میدی جریمه رو مینویسه به نام یه ماشین دیگه. به بقال سر کوچه ۲۰۰ تومن انعام اضافه بدی دفعه ی بعد بهترین جنسشو بهت میده اما اگه غریبه باشی بد میندازه جنساشو بهت. باید متاسف بود. این همه آدم پولدار ریخته که هر روز یه مدل ماشین سوارن اونوقت بری موسسه ای مثل محک که برای بچه های سرطانی میبینی که هر دفعه آمپولشون ۷۰۰ تومن و باباهه نداره بده. ماشین خریدن خوبه ولی ایکاش یه کم فقط یه کم از اون مالی که داریم و با بقیه قسمت کنیم. فقط یه کم!!!
...............................................................
چقدر زیاد حرف زدم شاید زیادم ربطی به موضوت نداشت اما دلم پره از بعضی آدما
راستش این یه مدت فکرم مشغول بود ولی توو فکرش بودم و هستم و به زودی مینویسم.
میدونی دارم به چی فکر میکنم
به اینکه این همون معرفتی بود که ادعاش رو میکردی
خوب من کف دستمو بو کرده بودم میایی اصفهان
خوب به من میگفتی
خیلی ..........
جمله آخرتو قبول ندارم
چه می شه کرد!
گمونم داستان نویس خوبی شی
امیدوارم
جداً خیلی ناسپاسیه که بعد از سالها زندگی مشترک، هر کدوم (زن یا مرد) خودش رو تو شرایطی قرار بده که بخواد یه جورائی به همسرش خیانت بکنه!
خواه ناخواه آدم تو شرایطش قرار خواهد گرفت
اون وقته که یه انسان واقعی می تونه از پسش بر بیاد و به همسرش وفادار بمونه
خب اگه واقعاً موندن اونقدر براش عذاب آور و دردآور و کسل کننده است که اونقدر شهامت داشته باشه که بگه نمی خواد ادامه بده، بعدش بره رد کارش
این جوری به نظرم خیلی بهتره تا اینکه مثل فیلم چهارشنبه سوری یا خیلی فیلمای دیگه که عین بعضی از واقعیتهای زندگی خودمونه تو دنیای واقعی، طرف خودشو برای کاری که انجام داده (یعنی خیانت) محق بدونه :(
من از داستانت سر در نیاوردم
شاید بقیه متوجه شده باشن که قضیه اون ماهی دودی چی بود و چی می خواست بگه؟
آخه همون طور که برات نوشته بودم داستان یه اسم داشت
یه شرح متفاوت
و یه نتیجه گیری متفاوت تر :(
من به خاطر همین هم نتونستم متوجه بشم که می خواستی چی بگی؟
راستی؟
پُست "پراکنده از وبلاگ دوستان" رو خوندی؟
به همون پُست ماهی دودی تو هم اشاره کرده بودم
در ضمن
بهم نگفتی که جواب کامنتت رو توی وبلاگ خودت بزارم یا همینجا در ادامه ی کامنت خودت؟
و یه چیز دیگه
به چه اسمی باید وبلاگ تو رو لینک کنم؟
بادام تلخ؟ یا همون سر تیتر طویل وبلاگت؟
فعلاً به اسم بادام تلخ لینکت کردم
اگه خواستی با یه اسم دیگه وبلاگت لینک بشه لطفاً بهم بگو
---------
<strong>پرستو:</strong> ای چه جالب!
تو این همه فک خوب داشتی در مورد اون مطلب؟
من چرا پس نگرفتم این چیزایی که تو می گی؟!
مشکل از من بود یا مطلب نتونست اون هدف رو به خوبی به مخاطب برسونه؟
به نظرم براش توضیح نزار
یه نوشته ی دیگه براش خلق کن، اون وقت بگو به مطلب قبلی ربط داره
شاید این جوری مخاطب خودش تونست ارتباط برقرار کنه
چرا باید ماهی خوردن نمادی از گناه باشه در حالیکه سیب یا حتی گندم به من نوعی یادآوری می کنه که می تونه نماد همون گناه باشه؟
می دونی چیه بهنام؟
من معمولاً تو لینک دادن به وبلاگ دوستان هم حوصله به خرج می دم و صبر می کنم تا با نوشته هاش ارتباط برقرار کنم
یا اینکه اصلاً متوجه بشم نگاه تیزی داره به مسائل پیرامونش
و یا اینکه واقعاً از دوستان باشن و از قبل بشناسمش
واسه همین هم تو لینک دادن عجله ایی ندارم
ممنون از تو هم که قبلاً پاپیروس رو به لیست لینکدونیت اضافه کرده بودی
البته که لینک یه اسمه
اما دوست دارم دوستان خودشون اسمی رو که می دونن شناخته شده است و دوسش دارن رو بهم بگن تا با همون اسم لینک وبلاگشونو بزارم
چشم! از این به بعد تو وبلاگ خودت جوابها رو می زارم