دستهای ظریف سوز پائیزی شونه هاشو نوازش داد تا از خواب بیدار بشه!
چشمهاشو باز کرد، لبخند نازکی زد و با آب حوض وسط پارک صورت ش رو شست!
دست برد تو کوله ش یه تیکه نون آوورد بیرون نصفش رو داد به سگش...
و بعد از خوردن صبحانه راه افتادن؛
داشت توی پیاده رو قدم میزد دستهای توی جیش میگفتن که پول زیادی براش نموده، شاید میتونست برای چند وعده دیگه نون و مقداری نوشیدنی بخره!
میخواست از خیابون رد بشه که یه هو یه دختر بچه با چشمهای آبی و موهای سیاه و لَخت پرید جلوش:
- خانوم میشه یه جفت جوراب پشمی بخرین؟
نگاهی به چشمهای معصوم دخترک انداخت نصف پولی رو که داشت گذاشت کف دست دختر!
...
دیگه موقع رفتن بود، وارد آخرین نانوایی شهر شد؛
به نگاه های تیز و سنگین عادت داشت، گوش میداد:
- دختره لاوبالی رو ببین!
- یعنی هیچ سازمانی نیست که اینا رو از سطح شهر جمع کنه؟
- حتما از اون هفت خطای خلاف کاره!
- سر و صورتش رو نگاه کن!
- شک نکن که دزدی هم میکنه!
- معلوم نیست چند جور مریضی و انگل داشته باشه!
- چرا پلیس اینا رو نمیکشه!
به سمت خروجی شهر حرکت میکرد سوز پاییزی گونه هاش رو شدیدتر میسوزوند اشک هاشو با آستین پالتوش پاک کرد...
دوستان از همتون ممنونم که برام کامنت میزارین ولی اگه ممکه کمی هم انتقاد کنین یه جوری که بتونم ایراد هامو بشناسم
شاید تونستم رفعشون کنم!
همیشه عادت داریم بدون اینکه از چیزی اطلاع داشته باشیم در موردش حکم صادر کنیم
از این جور نگاهها و رفتارا حالم بهم می خوره
چطور به خودمون اجازه می دیم در مورد آدمای دور و ورمون این جوری قضاوت کنیم؟
اول اینکه از فوق اعاده خوشم اومد
ثانیا از این جور نوشته ها که یه سبک باحالیه استقبال می کنم
ثالثا هم نداره
اگه دلت خواست یه نگاه از سره ترحم که نه از سر منت به ما بنداز .
در ضمن من لینکت می کنم
البته با اجازه
می دونی ایراد ما آدم ها اینکه از روی ظاهر قضاوت می کنیم...!!
نمی دونم دست خودمان نیست...!!
شاید جزئی از ما شده اینطوری نظر دادن...!!
در مورد اون سئوالتم...
پاسخ دقیقی نمی تونم بدم...!!
یه حسی بود که بعد خوندن مطلب بهم دست داد!!
آدرس خونه ما رو که میدونی ، یه سر میومدی اینجا . هرچند که ما هم آواره ایم
آدمایی که با چشماشون فکر می کنن
مجازات می کنن
می کشن
دست آخر هم سوی خدا رو می کنند و می گویند راضی باش ....
دلم گرفت ..........
سلام گلم ممنون که پاتو گذاشتی روو چشمو و اومدی و خیلی خیلی خوشحالم کردی .
آپیدم ولی اینبار متفاوت تر از گذشته
راستی تا یادم نرفته بگم اونی که نوشتی ثابعا عربی ممنون عزیزه دل نباید اونجوری گفت این جوریه :
اولا ـ ثانیا ـ ثالثا ـ رابعا یعنی چهارما که البته ما تو فارسی این لفظ رو به کار نمی بریم چون واقعا بی احترامی به زبان شیرین تر از قنده این مطلب رو محض انتقاد گفتم که نگی انتقاد نمی کنید امیدوارم ناراحت نشی (حالا خوبه من اصلا از درس ادبیات نمره خوبی نمیاوردم که دارم این چیزا رو به تو می گم )
آپ کردن وقت خاصی نمی خواد به نظرم
هر وقت حس نوشتن باشه باید نوشت
باید خالی شد
و من این روزا دلم بد جوری گرفته
شاید واسه اینه که فقط می خوام بنویسم
البته این گرفتگی دل ما به مسئله عشقولانه ربطی نداره
چون همون طور که نوشتم من با عشق و عاشقی کار خاصی نداشته و ندارم
اما بد جوری این روزا دلم گرفته
اسم ننوشتم چون خودت می شناسی کیه
مگه نه؟
گفتی انتقاد
کاش یه تغییری تو قالب بدی
البته اگه دوست داشتی خودت هم
من حس خوبی ندارم با این قالب
نمی دونم چرا؟
در ضمن یه انتقاد دیگه یادم افتاد :)
می شه از قالب تخییلات بیای بیرون
و یه خرده واقعیت بنویسی
ببینم تو فاز واقعیت چطوری با دنیا ارتباط برقرار می کنی؟
ممنون که به من سر زدی...
موفق باشی...
این رو حتما" ببین، خیلی جالبه: http://paayeras.com
من update کردم، دوست داشتی بیا...
مرد باران
mohammadblogs@yahoo.com
http://rainct.blogsky.com
سال 1387 هـ.شـ.
بینم
تو مگه اصفهانی هستی ؟ مگه بلدی ویلن بزنی ؟ ها ؟
امروز همین طور که تو خیابون قدم می زدم و به طرف مقصدم در راه بودم با خودم حرص می خوردم! آدمایی که چقدر تظاهر می کنن اما گاهی بد تر از همه هستن!
تو ی یه فروشگاه چند تا خانم واستاده بودن داشتن در مورد دختر ی حرف می زندن وای چه آدمی معلوم نیس چی کاره هست نگا کن چقدر فلان اه اه دختره هم یه کم لجش گرفت و هیچی نگفت و رفت!
می خواستم برم بزنم تو سر خودم اول بعد اونا که چرا ما این قدر ادعای پیغمبری برای خودمون و بعد دیگران می کنیم
آخه چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
شاد و مانا باشی
سلام دوست جون
نگران نباش منم وضعیتم درست مثله خودته که دیگه دیر به دیر میرسم که بیام و سر بزنم و جواب بدم
راستی فکر نمیکنی یه چن وقتیه که بد جور گیر دادی به فاز منفی زندگی ؟؟ جان من یه کمم از جنبه های مثبتش بگین آدم دلش می پوسه از بس که ....
بابا ما خودمون تو جامعه مون علنا از همین چیزا می بینیم دیگه
یعنی جامعه ما شده مصداق واقعی این جور چیزا که هم در به ددر و آواره زیاد شده که همه رو یه جوری از زندگی انداختن و همه یه جورایی دارن میرن ولی خودشونم نمیدونن کجا همین که قضاوتای سرسری و از رو ظاهر هم زیاده
سرتو درد آوردم ببخش
موفق باشی
راستی وقت کردی یه ایمیلی یا آی دی بهم بده
گاهی یه چیزایی هست که نمیشه اینجا گفت
سلام گلم
آپم اگه بیای خوشحالم می کنی
مرسی
فقط می شه آه کشید!
امیدوارم زودتر گرفتاری هاتون به پایان برسه...!!