پرتره سیاه قلمی از جعبه مداد رنگی

سعی میکنم داستان بنویسم و از گلایه هام گاهی هم عکس

پرتره سیاه قلمی از جعبه مداد رنگی

سعی میکنم داستان بنویسم و از گلایه هام گاهی هم عکس

بودا و زن هرزه



بودا به دهی سفر کرد ...
زنی که مجذوب سخنان او شده بود از بودا خواست تا مهمان وی باشد.
بودا پذیرفت و مهیای رفتن به خانه‌ی زن شد.
کدخدای دهکده هراسان خود را به بودا رسانید و گفت : این زن، هرزه است به خانه‌ی او نروید !
بودا به کدخدا گفت : یکی از دستانت را به من بده !!!
کدخدا تعجب کرد و یکی از دستانش را در دستان بودا گذاشت.
آنگاه بودا گفت : حالا کف بزن !!!
کدخدا بیشتر تعجب کرد و گفت: هیچ کس نمی‌تواند با یک دست کف بزند ؟!!
بودا لبخندی زد و پاسخ داد : هیچ زنی نیز نمی تواند به تنهایی بد و هرزه باشد، مگر این که مردان دهکده نیز هرزه باشند.
بنابراین مردان و پول‌هایشان است که از این زن، زنی هرزه ساخته‌اند
نظرات 4 + ارسال نظر
نیلو جمعه 23 اردیبهشت 1390 ساعت 00:18 http://anji.blogfa.com

همیشه بهم میریزم میگن زن فاحشه ..

با با اون مردایی که با این زن هستن چی ؟؟؟؟

خیلی با بودا حال کردم

نیلو سه‌شنبه 27 اردیبهشت 1390 ساعت 21:08 http://anji.blogfa.com

چند روز پیش فهمیدم که تمام موجودات که اسمشون م . ر . د هست کاملا شبیه هم هستن یعنی تموم خواسته هاشون

چرا اخه ؟؟؟؟؟
بابا یکم با هم فرق کنید دیگه

غریبه چهارشنبه 28 اردیبهشت 1390 ساعت 23:58

هنوز می خونیمت !

سینا جمعه 30 اردیبهشت 1390 ساعت 11:27 http://khaaen.persianblog.ir

زیبا بود و تاثیرگذار

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد