پرتره سیاه قلمی از جعبه مداد رنگی

سعی میکنم داستان بنویسم و از گلایه هام گاهی هم عکس

پرتره سیاه قلمی از جعبه مداد رنگی

سعی میکنم داستان بنویسم و از گلایه هام گاهی هم عکس

دیر میشود...

پ.ن: این متن توسط اینترنت لاجونِ موبایل و از انتهای بی امکاناتی در غربت ارسال شده بود و فقط تونستم عنوان رو بفرستم(اردیبهشت نود)

خدایا چرا؟



چرا خدا وقتی قراره چیزی رو یک شبه ازت بگیره برای دادنش سالها منتظر میزارتت

بعد از مدتها

بالاخره تونستم بیام اینجا و بنویسم: "بابا من زندم فقط...."

بالاخره تونستم بیام اینترنت

بالاخره دستم به کیبورد رسید

بالاخره اومدم تو اتاقم

بالاخره اومدم خونمون

بالاخره دیوار تموم شد...


پ.ن: از تمام دوستانی که تو این مدت بهم سر زدن ممنون و شرمنده که اینقدر دیر جواب میدم؛ واقعا امکانش رو نداشتم اما تمام این هشت ماه گذشته هر چیزی که نداشتم به جاش وقت داشتم کلی حرف هست که بزنم میام بعد از این...


پ.ن2: امروز یه گرد گیری از لینک دونی کردم متاسفانه خیلی ها رفتن اگر کسی هست اما جایی دیگست بگه تا اضافش کنم